نیکو



بآید پوست رو مرطوب نگهـدآرید می تونید صورتتون رو هر روز با آب سرد بشورید تآ منآفذ پوست بسته بشه
چند تآ قرص آسپرین رآ با آب ترکیب و چند دقیقهـ روی صورت بذآرید تآ سلول هآی مرده صورت رو حذف و چربی یآ فرو رفتگی هآی پوست رو از بین ببره


سیب زمینی آب پز نگینی پنج عدد متوسط
یک دوم یک عدد سینه مرغ آب پز و مکعبی شده
نخود فرنگی و ذرت آب پز هر کدام نصف پیمانه
تخم مرغ دو عدد
آرد سوخاری چهار قاشق غذاخوری
کالباس نگینی درشت سه چهارم پیمانه
هویچ خلالی تفت داده شده نصف پیمانه
پیاز سرخ شده یک عدد بزرگ
نمک و فلفل و آویشن و پودر انبه

 
مواد لازم برای سوخاری کردن کوکو
آرد سوخاری به مقدار لازم
آرد معمولی
 تخم مرغ زده شده دو عدد

 طرز تهیه
ابتدا همه ی مواد را به همون صورتی که گفتم آماده می کنیم. بعد همه را باهم مخلوط می کنیم.
سپس از مواد به اندازه یه قاشق پر برمیداریم با دست بهش شکل می دیم و داخل آرد سفید می غلطونیم.
بعد کل سطح کوکو رو به تخم مرغ آغشته می کنیم و نهایتا داخل آرد سوخاری می غلطونیم و در روغن با حرارت متوسط سرخ می کنیم.



برای درست کردن شربت گل بنفشه به ازای هر یک لیوان آب سرد یک قاشق غذاخوری سرخالی گل بنفشه و دوقاشق غذاخوری شکر رو خوب آسیاب کنین و توی آب سرد بریزین.
مقدارشکر رو بنا به ذائقه ی خودتون کم یا زیاد کنین.
با چنگال خوب هم بزنین تاگلها کاملا رنگ بدن. حالا با استفاده از یه پارچه ی نخی تمیز شربتتون رو صاف کنین.
می بینین که رنگ آبی لاجوردی خیلیییی قشنگی داره. ولی رنگش فرّار هست و به مرور زمان کمرنگ میشه به خاطر حفظ رنگ زیباش اونو تازه به تازه درست کنین.
برای اینکه طعم شربتتون خوب باشه میتونین یه مقدار گلاب یا عرق بیدمشک بهش اضافه کنین.
اگر خواستین میتونین به رنگ ارغوانی هم درشون بیارین (شربت وسطی).
به این صورت که چند قطره آبلیمو یا سرکه داخل شربتتون بریزین ولی فقط چند قطره چون اگر زیاد باشه شربت رنگشو کاملا از دست میده


یازده پاشدم تند تند صبحونه خوردم و مرغ هارو خورد کردم و گذاشتم یخچال تا مزه دار بشه. بعد هم #سو و بالاخره با تلاش بسیار پاستاآلفردو (همینقدر باکلاس) درست کردم. بد نبود ولی به زحمتش نمی ارزید دیگه درستش نمیکنم!

بابا رفت آمل و ما باهاش نرفتیم!

در پی حوصله سر رفتن غروب جمعه!! کیک خیس هم درست کردم. حالا چیشد؟ تو دستورش شکر رو فراموش کرده بود منم وقتی مایع کیک رو ریختم تو قالب، یه کوچولو از همزن مایع رو تست کردم و .

زود تند سریع شکر رو اضافه کردم و همونجا مخلوطش کردم که باعث شد ظاهرش یکم بهم بریزه. ولی درعوض طعم بی نظیری داشت! یعنی عاااااالی. حتما امتحانش کنید

و در پایان خودمونو با قسمت های قبلی هیولا و سریال های ابکی تلویزیون سرگرم کردیم تا زنداداش با سینی جدیدش اومد و کمی حرف زدیم و بالاخره امشبم به پایان رسوندیم.


من همیشه خوابام تعبیر میشن 

چون انرژی خیلی زیادی دارم 

بهتره بگم خوابام تعبیر نمیشن ، توی همه زمینه ها انرژی یه چیزو

خیلی فعال میکنم. با همه تلپاتی دارم ، 

حس ششمم قویه یا وقتی اتفاقی برای کسی میوفته میفهمم

چیزی که کسی بهش فکر میکنه رو هم در اکثر مواقع تا حدی متوجه میشم 

ذهن نمیخونما :|

اره خلاصه ، چند وقتیه حس میکنم رفتنی شدم :|

هم خودم خواب میبینم هم چنتا از دوستام

یکی از همون دوستامم خواباش بدجور تعبیر میشه تا خواب مرگ کسیو میبینه 

یا طرف میمیره یا چلاغ میشه ،

چن وقت پیش یکی بهم پی ام داد گفت میخوام بکشمت و اینا :| 

بسوزونمتبی نمک

بعد یسری مشخصات داد و هی کرم میریخت

به این دوستم گفتم گفت حالا اینو جدی نگیر ولی من همچین خوابی دیدم :|

گفتم عه چ جالب منم دیدم فلانیم دیده :| خرما چجوری دوسدارید حالا با گردو بی گردو :>>>

خندیدیم خلاصه


از وقتی که پروژه ام تحویل دادم و کارام خدارو شکر درست شد، خیلی کمتر نوشتم. الان هم حس می کنم از بی هدفی و کلافگی به مرحله ای رسیدم که حس می کنم بنویسم بهتره. چه احساسی دارم، چه چیزایی اذیتم می کنه. یکی از چیزایی که اذیتم می کنه همین مشکل پروژه ام هستش اینکه کاری از دستم بر نمیاد و باید منتظر بمونم ببینم اینا چیکار می کنن. در عین حال که می دونم اصلا کارشون درست نیست و دارن نسبت به پروژه من کم کاری می کنن. اینطور مواقع خیلی حالم گرفته میشه حس می کنم فلج شدم و دارن آزارم میدن. یعنی هیچ کاری از دستت بر نمیاد جز تحمل درد. الان همچین وضعیتی گیر کردم. حالم گرفته اس یجورایی. از یه طرفم دو تا مسئولیت دارم که برای خودم تعریف کردم، یکی پروژه دانشجویی هست که بهمون محول شده و دومی کلاس زبانم هست که این دوتا مسئولیت این روزا برای خودم کنار گذاشتم. اما خب همین دوتا رو به درتسی انجام نمی دم همش فکر و خیال و بادی به هر جهت اومد. هر موقع حسش بیاد انجام میدم.

همیشه آدم توقعاتی که از خودش داره انجام بده احساس رضایت داره. مثل اون روز که سر کار بودم و به خودم گفتم سر کار جای کارهای متفرقه انجام دادن نیست و یهو تمام اون حس فشار و ناراحتی رفت و احساس راحتی و آزادی کردم. خب ببین مهم اینه که چی از خودت بخوای و چقدر توقع داشته باشی از خودت. خب وقتی وقت داشتی کاراتو می کنی اگرم نداشتی دیگه غصه ات چیه پس یکم منطقی تر فکر کن. انقدر خودت آزار نده و فکری نباش، نفس راحتی بکش و استراحت کن. خیالت راحت.


یه سوال ذهنمو درگیر کرده الان!

به اون بچه هایی که بین سال های هزار و چارصد تا هزار و چارصد و ده

قراره به دنیا بیان چی میگن؟

دهه دهی ها؟

+ داشتم به دخترعموی گودزیلام فکر میکردم

و یاد این موضوع افتادم :/


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها